درحضور خارها هم می شود یک یاس بود
در هیاهوی مترسک ها پراز احساس بود
می شود حتی برای دیدن پروانه ها
شیشه های یک متروکه را الماس بود
کاش می شد حرفی از کاش می شد هم نبود
هرچه بود احساس بود و عشق بود و یاس بود.
قشنگه .. . خودتون گفتین؟؟وبلاگتونم جالب بود اگه دوست داشتید به وبلاگ منم سر بزنید
شعرخیلی دوست دارم ولی متاسفانه شاعر نیستم ممنون که سرزدی
کاش میشد !!!!!
واقعا ممنون که اومدی
میترا همین الان موهاشو کوتاه کردالان تو شُکم یهو اینطوری اومد جلوممیدونی "یاس"نماد درد هستش کاش عشقمون همراه با درد نباشه چون اونوقت خیلی خیلی احساس بدیه
من بدتر از تو شوکه شدم یهوی چرا؟آره خدا کنه احساس هیچکس دردناک نشه
قشنگ بود...هر چند یه جاهاییش وزنش ایراد داره...از ایکاش ها خسته ام....
شعرش از خودم نبودا ولی ایکاش روزی برسه که هیچ ایکاشی نباشه
من که با ای کاشها زنده ام چطور نباشن
ولی ایکاش نبودن که آدمها با حسرت زندگی نمی کردن
قشنگه .. . خودتون گفتین؟؟
وبلاگتونم جالب بود اگه دوست داشتید به وبلاگ منم سر بزنید
شعرخیلی دوست دارم ولی متاسفانه شاعر نیستم ممنون که سرزدی
کاش میشد !!!!!
واقعا ممنون که اومدی
میترا همین الان موهاشو کوتاه کرد
الان تو شُکم یهو اینطوری اومد جلوم
میدونی "یاس"نماد درد هستش کاش عشقمون همراه با درد نباشه چون اونوقت خیلی خیلی احساس بدیه
من بدتر از تو شوکه شدم یهوی چرا؟
آره خدا کنه احساس هیچکس دردناک نشه
قشنگ بود...هر چند یه جاهاییش وزنش ایراد داره...
از ایکاش ها خسته ام....
شعرش از خودم نبودا ولی ایکاش روزی برسه که هیچ ایکاشی نباشه
من که با ای کاشها زنده ام چطور نباشن
ولی ایکاش نبودن که آدمها با حسرت زندگی نمی کردن