زمستانی سرد کلاغی غذا نداشت تا جوجه هایش را سیر کند. پس گوشت بدن خودش را کند وداد به جوجه هایش تا بخورند.
زمستان تمام شدو کلاغ مرد!
اما بچه هایش نجات پیدا کردند وگفتند:
آخی خوب شد مرد،راحت شدیم از این غذای تکراری!
این است واقعیت تلخ روزگار ما؟!
نه
چرا مثل همه اون پدرمادرایی که توی خانه سالمندانن درسته که حقیقته زشتیه ولی هست
ای بابا....چرا آخه انقدر تلخ مینویسی؟این همه چیزای قشنگ توی این دنیا هست. از اونا هم بنویس خب...
بعضی چیزا هست حتی اگه دوسشون نداشته باشیم یا انکارشون کنیم ولی متاسفانه وجود داره
ما کامنت گذاشته بودیم چرا تائید نکردی
ببخشید شاید تائید نشده من متوجه نشدم
نه![](http://www.blogsky.com/images/smileys/012.gif)
چرا مثل همه اون پدرمادرایی که توی خانه سالمندانن درسته که حقیقته زشتیه ولی هست
ای بابا....
چرا آخه انقدر تلخ مینویسی؟
این همه چیزای قشنگ توی این دنیا هست. از اونا هم بنویس خب...
بعضی چیزا هست حتی اگه دوسشون نداشته باشیم یا انکارشون کنیم ولی متاسفانه وجود داره
ما کامنت گذاشته بودیم چرا تائید نکردی
ببخشید شاید تائید نشده من متوجه نشدم