حرف دل

اینجا آرامگاه بغض های کهنه است کمی سکوت!که گر بیدار شونددرد دارند لعنتی ها.


شنیدی که میگن:اونی که گریه می کنه یه درد داره اما اونی که میخنده هزار تا...

ولی من میگم:اونی که میخنده هزارتادرد داره ولی اونی که گریه میکنه به هزار تا از دردهاش خندیده اما جلوی یکیشون بدجوری کم آورده...


اگه نیمه گمشدتو پیدا نکردی زیاد مهم نیست ....

درد واقعی از اونجایی شروع میشه که نیمه پیدا شدتو گم کنی!


این روزها زیادی ساکت شده ام؛حرفهایم نمی دانم به جای گلو چرا از چشمهایم بیروم می آیند!


درد یعنی سرت به همون سنگی بخوره که به سینه میزنی.


کاش فقط یک نفر بود که وقتی بغض میکردم ،بغلم میکردو میگفت گریه کنی میکشمتا....


این نیز بگذرد....اما بعضی چیزها هست که هر چقدر هم بگذرد نمی گذرد و داغشان تا ابد بر دل آدم می ماند!


این روزها احساس میکنم چقدرشبیه سکوتم،باکوچکترین حرفی میشکنم.


بدتر از رفتن،گندیست که انسانها به باور یکدیگر می زنند.


دودی که از دهانم بیرون میاد ،دود سیگارنیست!دلم سوخته...


گاهی مجبوری برای راحت کردن خیال دیگران ،خود را خوشحال نشان بدهی ولی چه حیف که درونت غوغاست...


این روزها میگذرند ولی من از این روزها نمی گذرم...


نظرات 4 + ارسال نظر
سراب بیابان پنج‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:49 ب.ظ http://http://sarab-biaban.blogsky.com/

شنیدی که می گن ؛خندهء تلخ من از گریه غمنگیز تر است ،کارم از گریه گذشته است بدان می خندم ؛
درد رو از هر طرف بخونی درده.................
فریاد را همه میشنوند هنر واقی سنیدن صدای سکوت است.
بدترین درد آن است که برای توقف ریزش دانه های اشک لبخند بزنی.
بیشترین دروغی که در زندگی تکرار کردم یک کلمه بود<<خـــــــــــــــــــــــــــــوبـــــــــــــــــــــــــم>>
نه اندوه می ماند؛نه هیچ یک از مردم این آبادی .به حباب نگران لب یک قسم !غصه هم خواهد رفت!آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند!

چه جمله هاى قشنگى ممنون

گندم پنج‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:00 ب.ظ

همشون قشنگ بودا
اما همشون درد داشت
چرا؟!
مواظب خودت باش عزیزکم
دنیا دو روزه

الان دیگه خوبم منتظرم باش تا چند روز دیگه یه پست متفاوت میذارم

سروش زندگی جمعه 11 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:03 ق.ظ

چه قشنگن و چقدر پر دردند دلم گرفت از زیبائیشان

ممنون از اینکه بالاخره اومدى

سرباز جمعه 11 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:13 ب.ظ http://mylifedays.blogsky.com

خود را خوشحال نشون دادن خیلی بده. درد داره. از همه چی دردش بیشتره و میدونم مامانا خیلی این کارو میکنن.
چقدر تلخ نوشتی...

البته اینو از روى حس مادرانه ننوشتم نمیدونم چرا این چند وقته تلخ شدم تلخیو دوست دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد