خسته شدیم از

زمستانی سرد کلاغی غذا نداشت تا جوجه هایش را سیر کند. پس گوشت بدن خودش را کند وداد به جوجه هایش تا بخورند.

زمستان تمام شدو کلاغ مرد!

اما بچه هایش نجات پیدا کردند وگفتند:

آخی خوب شد مرد،راحت شدیم از این غذای تکراری!

این است واقعیت تلخ روزگار ما؟!

نظرات 3 + ارسال نظر
گندم جمعه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:12 ق.ظ

نه

چرا مثل همه اون پدرمادرایی که توی خانه سالمندانن درسته که حقیقته زشتیه ولی هست

سرباز شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:55 ق.ظ http://mylifedays.blogsky.com

ای بابا....
چرا آخه انقدر تلخ مینویسی؟
این همه چیزای قشنگ توی این دنیا هست. از اونا هم بنویس خب...

بعضی چیزا هست حتی اگه دوسشون نداشته باشیم یا انکارشون کنیم ولی متاسفانه وجود داره

سروش زندگی یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 06:40 ب.ظ http://soroshezendegi.blogsky.com

ما کامنت گذاشته بودیم چرا تائید نکردی

ببخشید شاید تائید نشده من متوجه نشدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد